تاریخ انتشار : شنبه 29 آبان 1400 - 21:42
54 بازدید
کد خبر : 108286

ابراهیم رفت؛ همانگونه که خودش دوست داشت

ابراهیم رفت؛ همانگونه که خودش دوست داشت

ایسنا/قزوین محمدعلی حضرتی، جانباز دفاع مقدس در یادداشتی که به مناسبت شهادت جانباز سرافراز دفاع مقدس شهید ابراهیم آشوری نگاشته و آن را در اختیار ایسنا قرار داده است می‌نویسد: سَلَامٌ عَلَی إِبْرَاهِیمَ ﴿۱۰۹﴾ کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ﴿۱۱۰﴾ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ ﴿۱۱۱﴾ قرآن کریم، سورهٔ مبارکهٔ صافات. خبر، پُتک سنگین در آیینه بود خبر، فرصت

ابراهیم رفت؛ همانگونه که خودش دوست داشت

ایسنا/قزوین محمدعلی حضرتی، جانباز دفاع مقدس در یادداشتی که به مناسبت شهادت جانباز سرافراز دفاع مقدس شهید ابراهیم آشوری نگاشته و آن را در اختیار ایسنا قرار داده است می‌نویسد: سَلَامٌ عَلَی إِبْرَاهِیمَ ﴿۱۰۹﴾ کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ﴿۱۱۰﴾ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ ﴿۱۱۱﴾ قرآن کریم، سورهٔ مبارکهٔ صافات.

خبر، پُتک سنگین در آیینه بود
خبر، فرصت تیغ با سینه بود…

ابراهیم هم رفت. ابراهیم آشوری. آرام و بی‌هیاهو. آن‌گونه که دوست می‌داشت. در سکوتی محض که حتی سایه‌ی سرد هیس هم به آن راه ندارد. رفت آن‌گونه که دلش می‌خواست. مثل وقتی که آرام و بی‌سر و صدا به جبهه می‌رفت. مثل گریه‌های خاموش مادرش وقتی که داغ شهادت پسرش جعفر (فرمانده دلاور و بی‌ادعای گردان ) در دلش روشن شد. ابراهیم رفت همان‌طور که غوغای گردان‌های رزم و شکوه اعزام‌ها و بدرقه و پیشوازهای آمیخته با اشک و اسپند و لبخند را پشت سر گذاشت و تصمیم گرفت تنها باشد. دیده‌بانی را برگزید. یکه و تنها به آموزش دیده‌بانی رفت. همان‌گونه که به تنهایی از دکل‌های زیر آتش تیر مستقیم تانک و کاتیوشا و توپ و خمپاره‌ها بالا می‌رفت و در خودش و بی‌خودش زمزمه می‌کرد:
ما ز بالائیم و بالا می‌رویم
ما ز دریائیم و دریا می‌رویم

همان‌گونه که پیکرهای مجروح بیسیم‌چی‌هایش را بر دوش نحیفش می‌کشید و به چابکی اعجاب‌آمیزی از بلندای دکل لرزان و سوراخ‌سوراخ ترکش‌خورده به پایین می‌آورد. همان‌طور که بدون هیچ ادعای ریاضی‌دانی و هندسه‌خوانی، دقیق‌ترین محاسبات را انجام می‌داد و بهترین گراها را می‌بست و موثرترین حمایت‌ها را برای بچه‌های پیاده‌ی در خط فراهم می‌کرد.

ابراهیم رفت. مثل روزی که دور از چشم همه روی دکلی که آبکش شده بود و با عبور هر گلوله‌ای موج بر می‌داشت استوارتر از کوه ایستاده بود و به توپخانه فرمان می‌داد و  با شکیبایی سقراط‌گونه و شوکران‌نوش، ریه‌هایش میزبان گازهای خردل و شیمیایی دیگر می‌شد.

تیر و ترکش‌ها و شیمیایی را  تاب می‌آورد و خنده را روی لبانش نگاه می‌داشت. هرگاه دکل سقوط می‌کرد و  توپخانه خاموش می‌شد تازه هنگام بمباران ابراهیم بود یک‌تنه و منفرد با بمب خنده و روحیه:
کشتی نوحیم در توفان روح
لاجرم بی‌دست و بی‌پا می‌رویم

ابراهیم رفت و رفتنش را پنهان کرد همان‌گونه که ایمان و شجاعت و بخشندگی و مهربانی و وارستگی‌اش را به روی کسی نیاورد.
همّت عالی‌ست در سرهای ما
از علی تا ربّ ِ اعلی می‌رویم

سلوک ابراهیم سلوکی یگانه و منحصر به‌فرد بود. بت‌شکنی که همواره خودشکنی را از یاد نمی‌برد. بدش نمی‌آمد گه‌گاهی به سیره‌ی عقلای مجانین سری به پریشانی بزند و همه‌های سرشار از هیچ را به ریشخند بگیرد. چنانکه بیدل دهلوی گفته بود:
با هر کمال، اندکی آشفتگی خوش است
گیرم که عقل کل شده‌ای بی‌جنون مباش

ابراهیم رفت و ما را جا گذاشت. مثل همیشه که در خیر و خوبی پیشگام بود. دعوت حق را اجابت کرد و با سبکباری و اشتیاق پذیرفت:
قل تعالوا آیت‌است از جذب حق
ما به جذبه‌ی حق‌تعالی می‌رویم

اما این‌بار چشمانمان باز ماند. نه کسی برایش پُرسه و مجلس ترحیمی چید، نه هیئت راه‌انداخت، نه مسجد مجازی درست کرد. فقط دل‌ها را سوزاند تا هر که شنید بگوید آخ!  در زمانه‌ای که اخلاص و صفا و وفا حکم سیمرغ و کیمیا دارد رفتن آدمی در تراز ابراهیم خیلی دردناک است و تنهایی انسان در دوزخ زمین را بیشتر می‌کند.
با رفتنش گویی رنگ از روی  نیک‌خواهی، شفقت، شکیبایی و رادمردی پریده است.
هان ز همراهان مقصد یاد کن
پس بدان‌که هر دمی ما می‌رویم

همرزمان شهیدش جعفر آشوری، مصطفی حاج‌سیدجوادی، آتشگران و رفقایی مثل کریم‌ سیدجوادی‌ پذیره‌اش شده‌اند، به استقبالش آمده‌اند و در شب ولادت سرور آزادگان روح پاکش را به ضیافت رب‌الارباب برده‌اند:
خوانده‌ای انّا الیه راجعون؟
تا بدانی که کجاها می‌رویم

منبع:ایسنا

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.